دانلود رمان فرشته کوچولو از نویسنده فاطمه عسگری کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی، طنز
تعداد صفحات: 148
خلاصه رمان: دختری از جنس تنهایی… با پیشنهاد دوستش، قدم به مسیری میگذارد که فرشته بودنش را به دنیا ثابت میکند. اما سرنوشتی غیرقابل پیشبینی در انتظار اوست …
قسمتی از رمان فرشته کوچولو
رفتم پایین کسی تو پذیرایی نبود فکر کنم همه خواب بودن چه بهتر دیگه چشمم به این دختره دهاتی نمیافته… اینم اضافه شده تو زندگی ما… درو بستم که برم تو حیاط… انگار یه چیزایی فرق کرده بود مثل همیشه نبود… باتعجب به همه جا نگاه میکردم… حیاط آب پاشیده شده صدای آهنگ ملایم از رادیو و یه صبحانه آماده با نون سنگک تازه… عزیز یه نگاه ملایمی بهم انداخت.-صبح بخیر عزیز. عزیز: صبحت بخیر پسرم…بیا بشین ببین ترانه چیکار کرده. رفتم سمت میز چند وقتی بود محیط به این شادابی تو خونه نبود منم از خدا خواسته نشستم… نون سنگک بدجور چشمک میزد صدای شکممو احساس کردم. یه دفعه دختر با
سینی چای اومد و سلام آرومی کرد منم بهش نگاه کردم و جواب سلامشو دادم… چایی که گذاشت روی میز میخواست بره. عزیز: بیا بشین دختره نازم. اوه دختر نازم! ترانه: نه عزیز شما بفرمائید. عزیز: نشینی از گلوم پایین نمیره…. بشین باهم صبحانه بخوریم. مکثی کرد و نشست. خندم گرفته بود بنده خدا فکر کنم یکی زده تو سرش که همش پایین نگاه میکنه… آخ دختر همه آرزوشونه یه لحظه فقط یه لحظه با من هم کلام بشن و نگاه کنن بعد اون وقت تو که تو خونه ما و سرسفره ما نشستی به ما نگاه نمیکنی! اینم هم شده بلای جونمون هم شده سوژه خندمون… دم خانم یگانه گرم با این انتخابش… سعی کردم باهاش سرصحبت باز
کنم ولی اون همش سرش پایین بود یا اصلا نگاه نمیکرد… نون تازه و چایی شیرین بدجور بهم چسبید…. یه کوچولو مسخره بازی این وسط لازم بود برای آب و هوا عوض کردن تو این اوضاع…. فنجون رو گذاشتم روی میز و تکیه دادم… باید از یه جایی شروع میکردم. -شمادرس میخونین؟؟؟ بدون اینکه بهم نگاه کنه جواب داد. ترانه: بله. وا این چرا اینجوریه. -چه رشتهای؟ ترانه: حساب داری. -دانشگاتون کجاست. ترانه: دانشگاه (……) موقعیت خوبی دستم اومد میتونستم برای دانشگاش خوب سرکارش بذارم و قیافه بگیرم. -اون دانشگاه!!! دانشگاه خوبی نیست هرچی گدا گدوله و بچه شهرستانی اونجا جمع شده. صدامو کشیدم و گفتم …