دانلود رمان تو یه اتفاق خوبی از سیده مهری هاشمی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۵۹۵۵
خلاصه رمان:
سپاسِ نیکزاد یکی از بزرگترین شرکتهای واردات و صادراتِ میوه تو کشور رو داره، اون یه آدمِ خوش گذرونه و از ازدواج فراری،همه زندگیش به کار کردن و خرج کردن واسه تفریحات ش گذشته و یه زندگیِ رو روال داره تا این که متنِ وصیت نامه پدرش توسطِ عموش بهش اطلاع داده میشه و اون می فهمه که در واقع هیچی نداره و اگه قراره اموالی که از پدرش بهش رسیده به نامش بشه باید حتماً ازدواج کنه و مجبور می شه به عموش دروغ بگه که ازدواج کرده اما نمیدونه عموش که خارج از کشوره واسه دیدنِ همسرش به ایران میاد…
قسمتی از رمان تو یه اتفاق خوبی :
بالاخره زمان این خواستگاری کذایی هم رسید، جلوی آینه نشستم و به تصویر خودم نگاه میکنم،
به روسری سفید و کت و دامن صورتی ملایمی که به اجبار مهرانه پوشیدم.
چتری موهام رو به طرز زیبایی درست کرده و آرایش ملایمی رو صورتم نشونده لبام رو آویزون می کنم و بهش نگاه میکنم،
جوری با ذوق به آثار هنری ای که ساخته نگاه میکنه هر کی ندونه فکر میکنه ماهر ترین آرایشگر رو زمین.
_به نظرت تو آرایش کردن زیادی اغراق نکردیم؟ این خواستگاری که واقعی نیست، حالا با خودش فکر میکنه چه قدر ذوق کردیم.
جلو میاد و با دست محکم تو سرم میکوبه دستم رو رو جای ضربه میذارم و با آخ بلندی میگم:
– چی کار میکنی دیوونه سرم درد گرفت؟!
دست به سینه میشینه و حق به جانب میگه: این و زدم تا عقلت به کار بیافته خنگ خدا،
ما میدونیم الکیه بقیه که نمیدونن اون عموی پیر پسر دیوونه ت که نمیدونه.
اخم میکنم و نگاهم رو ازش میگیرم: اصلاً همه ی اینا تقصیر اون داداش هرکولت،
اگه اون این پیشنهاد و نمیداد الان من توی دردسر نیوفتاده بودم، اصلاً به جهنم دانشگاه نمیرفتم.
دست هاش رو رو بازوم میذاره: ببین عزیزم به نظرم خودت و ناراحت نکن حالا که اتفاقی نیوفتاده، این جلسه که بگذره راحت جواب رد میدی و تمام …