دانلود رمان انتقام در برابر اشتباه عاشقانه از نویسنده دلارام کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، طنز، انتقامی
تعداد صفحات: 438
خلاصه رمان: دخترا متفاوت اند. یه وقتایی تصمیمایی میگیرن که پشتش کلی اتفاق براشون میوفته. گاهی یه سریاشون برای اولین بار که عاشق میشن،صبر نمیکنن تا معشوقشون قدم اولو جلو بیاد.خودشون قدم اولو یعنی خاستگاری کردنو بر میدارن. بعضی وقتا این میشه اولین اشتباه اما میشه اسمشو گذاشت عشق عاشقی که برای عشقش هرکاری رو میکنه تا داشته باشش. عاشقی که کسی که عاشقش نیستو عاشق خودش میکنه. حالا به هر روشی. و معشوقی که به طمع انتقام جلو میاد و خودش توی دام عاشق میوفته اما ترس داره از اعتراف به عشق و اما در نهایت… عشق تاوان داره…
قسمتی از رمان انتقام در برابر اشتباه عاشقانه :
اون دختر ذهنمو مشغول کرده بود. حس میکردم نمیشه باهاش رابطهی خوبی داشت. با صدای راشد که گف خودت خشک کردی چرخیدم سمت در. وارد اتاق شد و در و بست. یه حوله روی سرش بود وتارهای موش روی پیشونیش ریخته بود. نزدیک که شد از رو زمین بلند شدم. دستی روی صورتش کشیدمو گفتم: صورتت سرخ شده راشد. شبیه بچه هایی شدی که مامانشون میبرنشون حموم به زور و کلی میشورنشون. + فک کنم سرما خوردم من. هوا خیلی سرد بود. _ تقصیر خودته. دستاشو رو کمرم گذاشتو سرشو پایین اورد. راشد: هر چی گناهه تقصیر منه دیگه؟!؟ گونشو بوسیدمو بغلش کردم. سرمو بالا گرفتمو صورتمو چسبوندم به صورتش. عاشق ته ریشش بودم.
+ هر گناهی ام بکنی بازم عشق خودمی. دستشو از لباسم رد کرد و روی کمرم کشید. خودشو عقب کشید و پیشونی مو بوسید. چند ثانیه بهم نگاه کرد و بعد گونه مو بوسید. پیشونیشو چسبوند به پیشونیمو کمرمو بین پنجه هاش فشرد. یکم سرشو خم کرد و گوشهی لبمو بوسید. فقط نگاش میکردم بدون اینکه کاری بکنم. نگاهش مردد روی لبام در رفت و امد بود. اروم گف: انگار لبات اهن ربا داره. حتی الان که ارایش نداری ادم وسوسه میشه ببوست. دوباره گوشه ی لبمو بوسید و خیلی سریع لباشو گذاشت رو لبم. دستش از زیر لباسم بالاتر اومد و رسید به سینم. انگار تنو بدنم قفل شده بود باهاش هیچ مخالفتی نکردم. حرکت دستشو روی بدنم دوست داشتم. حریصانه میبوسید و من این مدل بوسه و نزدیکی و فشار دستاش رو تنمو دوس داشتم.
دستامو دور گردنش حلقه کردمو همراهیش میکردم. سرشو عقب کشید ولی فاصله رو بینمون برقرار نکرد. حوله رو از رو شونه اش برداشتمو انداختم رو سرشو شروع کردم به خشک کردم موهاش. همچنان دستاش رو بدنم حرکت میکرد کمرمو فشرد اخی گفتم. پگاه: بسه دیگه راشد. صبر کن موهاتو خشک کنم. وقتی حوله رو از رو سرش بر داشتم دیدم موهاش حلقه حلقه شده. با شنیدن صدای تک سرفه ایی سر چرخوندم که دیدم کیمیا و نفس جلوی در ایستادن. کیمیا: میشه بیاییم تو؟؟؟ بسه دیگه راشد بیا برو. دستای راشد از لباسم بیرون اومد و رفت به سمت در. کیمیا: فکر میکنی ۳تایی کنارهم جا بشیم رو تخت؟؟ نفس: تا حالا ۳تایی خوابیدیم ،جا شدیم دیگه. حرفشو تو سرم مرور کردم. بدون معطلی گفتم: ۳تایی؟!؟ نفر سوم کی بوده میشه بگین؟؟
دخترا متفاوت اند. یه وقتایی تصمیمایی میگیرن که پشتش کلی اتفاق براشون میوفته. گاهی یه سریاشون برای اولین بار که عاشق میشن،صبر نمیکنن تا معشوقشون قدم اولو جلو بیاد.خودشون قدم اولو یعنی خاستگاری کردنو بر میدارن. بعضی وقتا این میشه اولین اشتباه اما میشه اسمشو گذاشت عشق عاشقی که برای عشقش هرکاری رو میکنه تا داشته باشش. عاشقی که کسی که عاشقش نیستو عاشق خودش میکنه. حالا به هر روشی. و معشوقی که به طمع انتقام جلو میاد و خودش توی دام عاشق میوفته اما ترس داره از اعتراف به عشق و اما در نهایت... عشق تاوان داره...