دانلود رمان به سرخی لبهای یار از فاطمه بامداد کاملا رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۵۵۲
خلاصه رمان :
یلدا دخترچاق وافسرده ایِ که سال ها بخاطر چاقیش توسط همه مسخره شده و سال ها تنها زندگی کرده و در حسرت عشق بوده تنها ارزوش خلاصی از این وضعیتش اون برای رسیدن به ارزوهاش و مدل شدن با پیشنهاد رفیقش تصمیم میگیره اسلیو معده انجام بده که با مخالفت شدید پدرش مواجه میشه با اصرار های مکرر یلدا پدرش شرطی جلوی پاش میذاره که یلدا مجبور به ازدواج سوری میشه…
قسمتی از رمان به سرخی لبهای یار :
& يلدا& تا اخرهفته دو روز باقی مونده بود و بابا هنوزم راضی نشده بود.
کیانا هم که پابه پای من به بابام التماس می کرد اما انگار میخ توسنگ بکوبی فرو نمی رفت.
منم که لب به غذا نمیزدم و دیگه کاملا رنگم شبیه میت شده بود،
که صدای الارم گوشیم باعث شد بی جون گوشی رو توی دستم بگیرم.
با دیدن شماره ناشناس با تردید جواب دادم _بله.
_سلام. صداش خیلی اشنا بود مشغول فکرکردن بودم که، منم امیرصدرا نیکزاد پزشکتون…
_سلام امرتون. _می خواستم ببینمتون.
_اگه درباره ی رضایت جراحیه پدرم همون روز جراحی رضایت میده.
_نه مسئله یه چیز دیگه س.
قلبم هری ریخت نکنه بابا فهمیده پزشکم کیه تهدیدش کرده اما نه بابا اینکارو نمیکنه.
_ادرس و براتون میفرستم. _باشه.
گوشی که قطع شد با استرس به صفحه گوشی نگاه می کردم که پیامی از طرفش اومد.
ادرس یه کافه بود ساعت ۷.
خدایا یعنی چی میخواد بهم بگه به کیانا بگم یا نه! نمی دونم چرا اما به کیانا نگفتم.
ساعت شیش بود که خیلی سریع آماده شدم، سوئیچ رو برداشتم و ازخونه زدم بیرون.
بعد بیست دقیقه جلوی یه کافه دنج ایستادم ماشین رو پارک کردم و از ماشین پیاده شدم.