دانلود رمان زیر درخت سیب از مهشید حسنی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۶۵۸
خلاصه رمان:
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود. فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفتهاش سنگینی میکند نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفه های خشک کویریاش را بیشتر و سخت تر کرده او اما همچنان میخواهد نشان دهد همه چیز تحت کنترل اش است و پیش روی این درد پر طمع مرگبار هنوز از ظرف تاب و تحملش سرریز نشده. درد اما تظاهر، قدرت و طاقت را مگر میفهمد؟ لعنتی تنها میخواهد پیش برود، رگ و پی تنش را در نوردد بعد هم خون تنش را بخشکاند و نفسهایش را برای غنیمت از این جنگ نابرابر به یغما ببرد …
قسمتی از رمان زیر درخت سیب :
«من میام برای مروارید خواستگاری…
بهت قول میدم تا پرونده حل بشه، مروارید هم متوجه این میشه که من بدردش نمیخورم…
بهت قول میدم یکم که بگذره خودش از من بخواد جدا شیم. من باید نزدیکتون باشم یاقوت نزدیکتر از یه پسر عمو میفهمی؟»
آخ سرم سرم درد میکنه خدایا…
گویه هایم بی اراده اند… حرفهای آیین همچنان برایم مرور میشوند و حتی در عالم بیهوشی هم رهایم نمیکنند…!
حالا صدای هر کسی را که میشنوم یک جوری میتواند نا آرامم کند… مادر به گونه ای و مروارید به گونه دیگر…
زمرد یک جور و پدر، آی پدر! دلم میخواهد یک باور از تو در ذهنم همانطور دست نخورده مانده باشد، کاش میدانستی همچو باوری اکنون میتواند مرا چه قدر آسان، آرام نگاه بدارد.
-آیین آیین کجاست؟
مادر تعجب کرده. آنقدر که لیوان آبمیوه توی دستش جایی دور و نزدیک لبهایم مانده و صورتم را زیر نگاه خیره اش گرفته است.
-مامان گوشیم رو بهم میدی؟ تو کیفمه.
برای بار دوم که صدایش میزنم تازه به خودش میآید انگار… لیوان را روی میز میگذارد و گوشی ام را از توی کیف دستم میدهد!
در صفحۀ پیامک آیین تنها میتوانم با آن چشمهای تار، یک جمله بنویسم.
«مروارید رو وارد این لجنزار نکن خواهش میکنم!» …