خلاصه کتاب
آلسیو؛ یخ زده در اعماق وجود. قلبی که فقط برای انتقام میتپد. همه از سایهی من وحشت دارن، حتی تیغهها هم به احترامم خم میشن. عشق؟ یه افسانهی مسخرهست. من اینجام تا نسل مافیای آباندوناتو رو از ریشه بکنم... تا آخرین نفسشون رو با نام مادرم خفه کنم. اون شب که یه جسد زنده رو زیر تخت خوابم پیدا کردم، بهش به چشم یه اسلحه نگاه کردم. یه مهرهی بازیه که تقدیرش رو من تعیین میکنم ...