خلاصه کتاب
داستان در مورد دختری به نام مهتابه، که با پسری به اسم امیر عباس دوست میشن، امیر عباس چند باری به خواستگاری مهتاب میره، اما هربار به دلیل شرایط بد مادیش جواب منفی میشنوه، تا اینکه شب نامزدی مهتاب با پسر عموش با هم قرار فرار میذارن و فرار میکنن، اما متأسفانه فردای همون روز خانواده مهتاب اونا رو پیدا میکنن و مهتاب و عقد پسر عموش میکنن. پسر عمویی که از همون بچگی عاشق مهتاب بوده و اون رو بشدت دوست داشته ...