خلاصه کتاب
غرورم… لعنتی ترین ویژگی دوست داشتن من است... زندگیم بر پایه اش بنا شده… همه چیزمه… غرور منو نشونه نگیر… چون… هستیتو به آتیش میکشم… من برای هرچیزی نمیجنگم… اما غرورم… فرق میکنه… من یه مردم… یه مرد مغرور سرد…سرد و مغرور نبودم اما زمانه باهام این کارو کرد… مغرورم به خاطر همین تنهام شاید چون تنهام مغرورم… اکنون به اینجا رسیدم… اما وقتی تو آمدی… زندگیم خلاصه شد در حرص خوردن و عاشقی کردن و این بود نقطه آغاز زندگی مجدد من…