خلاصه کتاب
آغاز ماجرا با اصرار "آیدا" بود که "شهرزاد" را به ایران کشاند. در میانه این سفر ناخواسته، تصادفاً چهره آشنايی به نام "فرهام" سر راهش ظاهر شد. حالا او نه تنها با گذشته خود روبرو بود، بلکه تقاضای عجیب دخترعمویش او را به سمت سرنوشتی سوق میداد که رازهایی پنهان را فاش میکرد ...