خلاصه کتاب
رسم عجیبی دارد این دلتنگی... وقتی دلت تنگ میشود، حجم بزرگش مانند بغض در گلو مینشیند؛ مانند اشک از چشم سرازیر میشود و مانند دستی نامرئی، قلبت را درهم میفشرد. تو را چنان در دنیای شیرین خیالت اسیر میکند تا به خود میآیی میبینی رویت چروکیده و مویت سپید شده؛ اما این دلتنگی به قوت خود باقیست.