خلاصه کتاب
ماهرخ، دختری با زندگیِ به ظاهر معمولی، ناگهان متوجه میشود میتواند صداهای دور دست را بشنود؛ صدای باد در کوهستانهای ناشناخته، زمزمههای شهرهای غریب... اما این هدیه، رازی بزرگتر را در خود پنهان کرده است. او به تدریج میفهمد موجودی فراتر از درک بشر است و این کشف، سرنوشت او را با سوالاتی مرموز گره میزند: آیا نیروهایش او را به فضانوردی تبدیل خواهند کرد که به دنبال پاسخهاست؟ یا چیزی در تاریکیها منتظر اوست؟ ...