دانلود رمان رخساره فرو ریخته از نور7371 کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی، هیجانی، رازآلود
تعداد صفحات: ۲۵۷
خلاصه رمان:
دختری با یک عاشقانه خاص قرار است وارد دنیای دیگر شود. دنیایی رمزآلود با اتفاقاتی غیرمنتظره. یک قهرمان نیاز دارد برای تغییر تفکراتش دنیایش زیباست تحولات عظیمش اورا زیباتر میکند از خنده ها و لباس های فاخر و مغرور بودن به مظلومیت و چادر می رسد؛ یک تحول عظیم یک تحول باورپذیر با دختری که اویل چهرهای زیبا دارد اما رخسارهاش فرو میریزد. آینده این دختر را یک قهرمان تغییر میدهد. یک عاشقانه که در این عصر باورش کمی مشکل است اما با عشق شدنی است اما عشقهای بزرگ همیشه پایانش خوش نیست، شاید این بار پایانش چون قهوه تلخ است…
قسمتی از رمان رخساره فرو ریخته :
“سیما” چند روزی بود به هوش اومده بودم، ولی زبونم سنگین بود.
غیر از افسانه کسی رفت و آمد نمیکرد چشمام باز بود با افسانه صبحت چشمی میکردم اما قلبم درد داشت. هنوز!
بعد از ریکاوری و نقاهت مرخص شدم. دلم واسه خونه تنگ شده بود.
تو سکوت کارامو انجام میدادم روز آخر چشمم به در خشک شد و محسن دوست داشتنی ام نیومد.
چشام پر شده بود اما سعی کردم عادی باشم.
دلم گوشه دنج اتاقم رو میخواست تا راز و نیاز کنم.
“خدا برام به اندازه تمام جهان کافی بود خدایی مهربان تر از حد تصور”. آروم میشدم با این جمله ها و دعاها.
از تخت پایین اومدم افسانه واسم لباس آورده بود، لباسا رو پوشیدم؛
مانتویی با درون مایه آبی کم رنگ و روسری همرنگش شلوار جین آبی پررنگ هم تکمیل کننده تیپم بود.
افسانه و مهدی واسه تسویه حساب رفته بودن در اتاق زده شد و من به با فکر این که بگم کیه بفرمایبد گفتم.
شخص رو بروم نزدیک بود باز هم گیم آورم کنه …