دانلود رمان دختر ماورایی از نویسنده آرمیتا حسینی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، فانتزی
تعداد صفحات: 219
خلاصه رمان: ماهرخ، دختری با زندگیِ به ظاهر معمولی، ناگهان متوجه میشود میتواند صداهای دور دست را بشنود؛ صدای باد در کوهستانهای ناشناخته، زمزمههای شهرهای غریب… اما این هدیه، رازی بزرگتر را در خود پنهان کرده است. او به تدریج میفهمد موجودی فراتر از درک بشر است و این کشف، سرنوشت او را با سوالاتی مرموز گره میزند: آیا نیروهایش او را به فضانوردی تبدیل خواهند کرد که به دنبال پاسخهاست؟ یا چیزی در تاریکیها منتظر اوست؟ …
قسمتی از رمان دختر ماورایی
نگاهم روی چتهای بچهها بود ولی ذهنم دنبال حرفهای کوهار بود. من یک انسان نیستم؟ این دختری که توی کتاب بود خیلی به من شباهت داره. ولی این یعنی چی؟ حالم از معما به هم میخوره من دختری بودم که همیشه میتونستم همه چیز رو زود بفهمم و برای خودم حلش کنم اما این معما نه راه حلی داشت و نه جوابی. لاله داشت توی گروه دلنوشتههای غمگین ارسال میکرد و کاملاً معلوم بود که عاشق شده اما این بار فرق داشت همیشه وقتی عاشق میشد زود فراموش میکرد اما این بار یک هفته است که همین جوریه. بهاره: لاله اون پسری که عاشقشی کیه؟ لاله: نیکان. استیکر خنده فرستادم و لاله هم با حرص از
گروه ترک زد. میدونم باید در کش میکردیم ولی من هیچ درکی در این زمینه نداشتم نمیدونم چرا هر وقت حرف از عشق و عاشقی میشه خنده میگیره. بهاره و بقیه ریختن روی سرم که چرا خندیدم و من هم که دیگه از این مسخره بازی خسته شده بودم دنبال یه جواب سخت و محکم بودم. -عاشق شده که شده به ما چه تازه عاشق شدن مگه افسردگی داره؟ من هم دلم خواست بخندم چون از نظرم عشق خیلی چرته حالا هر کار میکنن بکنن. اصلا الآن به من فحش میدن میگن ناراحتش کردم با حرص جملهای که روش داشتم فکر میکردم رو تایپ کردم و ارسال رو زدم. -لاله غلط کرده عاشق شده اون آیندهای نداره یه دختر هجده
ساله خیلی بیجا میکنه هی عاشق میشه. من داره حالم از این حرفها به هم میخوره از همین الان به بعد هر کدومتون هر غلطی میخواین بکنین. عاشق بشین دیگه درس نخونین ازدواج بکنین و بچه بزرگ کنین من هم میام بهتون سر میزنم و به پوشک عوض کردنتون نگاه میکنم اگه دخترها این اخلاق رو دارن من اصلا نمیخوام از این به بعد با هیچ دختری حرف بزنم دوست ما خام و نفهم بود داشتم آدمش میکردم الآن شما به من فحش میدین؟ اصلاً همتون برین به درک فقط و فقط این یادتون باشه که دوستی به اسم ماهرخ ندارین تمام. از گروه ترک زدم و گوشیم رو خاموش روی میز انداختم. این چه اخلاق مسخره و حال به هم زنیه …