دانلود رمان عروس استاد از نویسنده ترنم کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، استاد دانشجویی
تعداد صفحات: 679
خلاصه رمان: ماجرای دختری است که پدرش برای پرداخت بدهیهایش، او را مجبور به ازدواج میکند. اما او در شب عروسی از مراسم فرار میکند و در یک اتفاق غیرمنتظره، با استاد جوان و جذاب دانشگاهش روبرو میشود. این دیدار تصادفی، آغاز رابطهای پرکشش و پرچالش است که هیچکس انتظارش را نداشت …
قسمتی از رمان عروس استاد
با ترس از خواب پریدم… نگاهی به اطراف انداختم همه جا تاریک بود کمی فکر کردم تا فهمیدم کجام. خدایا من چه راحت خوابیده بودم؟ اگه اون پیرمرده من رو هم مثل اون دخترا به رقصنده کنه چی؟ یا اگه نصف شب بیاد بالای سرم چی؟ اصلا اگه منو بکشه تا اعضای بدنمو بفروشه چی؟ با ترس بلند شدم و به سمت پنجره رفتم بازش کردم و از اونجا به پایین تراس نگاه کردم چند تا نگهبان اونجا کشیک میدادن و اگه خودمو پرت میکردم بدون شک میفهمیدن. سرم و بلند کردم و نگاهم به پشت بوم افتاد بالا رفتن ازش محال بود اما تنها راهی که داشتم همین بود. پام و روی میلهی تراس گذاشتم و از اونجا دستم و بند لبهی سایه بون
کردم. مرزی تا افتادن نداشتم اما به سختی خودم رو بالا کشیدم. اوضاع سختتر شد، سایه بون از جنس فلز بود و هر قدمی که بر میداشتی صدا میداد. دو تا نگهبان دقیقا روبه روی این اتاق ایستاده بودن که اگه سر بر میگردوندن قطعا منو میدیدن و فاتحهام خونده میشد. لبمو به دندون گرفتم و اولین قدمو برداشتم. از حالت شیب شدهش هرآن احتمال میدادم که بیفتم و به رحمت خدا بپیوندم اما برای نجات خودم باید میجنگیدم. قدم دوم رو برداشتم به این ترتیب سوم و چهارم و پنجم… فقط دو قدم دیگه مونده بود که برسم اما از شانس بدم پام رو درست جایی گذاشتم که آهنش فرو رفت و صدای بدی داد. هر دو
نفرشون به سمت من برگشتن و یکیشون گفت دختره داره فرار میکنه. با ترس دستم رو بند لبهی پشت بوم کردم نگهبانا به سمت رفتن که مطمئنم راه پشت بوم بود… اگه عجله نمیکردم بیچاره میشدم. خودم رو به سختی بالا کشیدم و از روی دیوار پریدم در پشت بوم باز شد. قبل از اینکه برسن خودم رو توی پشت بوم خونهی بغلی پرت کردم و بدون اینکه به پشت سرم نگاه کنم شروع به دویدن کردم. بعضی جاها میپریدم و بعضی جاها خودمو بالا میکشیدم… فقط میدونستم که دارم کم کم میبازم… روی چهارمین پشت بوم فهمیدم که فاصله با پشت بوم خونهی بعدی خیلی زیاده ارتفاع هم تا پایین خیلی زیاد بود …