دانلود رمان سجده صبر از نویسنده مشکاتیان کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، مذهبی، متاهلی
تعداد صفحات: 474
خلاصه رمان: دو قلب، دو دنیای متضاد: فاطمه با ایمان راسخش و سهیل با تمایلات زمینیاش در تقابل قرار میگیرند، اما آتش عشق آنها را به هم میرساند. ازدواجشان شروع ماجراجوییای میشود که در آن باید بر خلاف جریان تفاوتها شنا کنند… غافل از اینکه امواج این دریا هر لحظه خروشانتر از قبل میشود …
قسمتی از رمان سجده صبر
صدای گوشی فاطمه بلند شد که خبر از این میداد که وقت اذانه به سختی چشمهایی رو که تازه یک ساعت بود به خواب رفته بودند باز کرد. ورم چشمهاش اونقدر سنگین بود که دلش میخواست یکی برای باز شدن چشمهاش کمکش کنه. به جای خالی سهیل توی تخت نگاهی انداخت و آهی از سر حسرت کشید. چی میشد که همه این شنیدهها توهمات یک ذهن بیمار بود؟ اما میدونست که اینها نه توهمه و نه ساخته و پرداخته ذهن بیمار، میدونست همه چیز حقیقت، حقیقت زندگی… زندگی اون و سهیل. بعد از یک ربع توی تخت غلطیدن از جاش بلند شد و رفت که وضو بگیره. با خودش فکر کرد سهیل احتمالا دیر خوابش برده
و نخواسته بیاد توی اتاق، حتما همون جا روی مبل خوابیده، میدونست که وضع سهيل خیلی بدتر از وضع اون بود… اما وقتی رسید به هال دید تلویزیون روشنه و سهیل با نگاهی سرد و یخزده داره نگاه میکنه، تعجب کرد، فکر نمیکرد سهیل تا الان نخوابیده باشه. به سمتش رفت و با این که دلش نمیخواست باهاش حرف بزنه دلش سوخت و گفت: از دیشب تا حالا نخوابیدی؟ سهیل جوابی نداد و فقط به صفحه تلویزیون نگاه میکرد. فاطمه دوباره گفت: نمیخوای بخوابی؟ وقتی جوابی نشنید شونهای بالا انداخت و رفت. وضو که گرفت، سجاده صورتی رنگی که توش تسبیح سر عقدشون، خاک فکه و مقداری گلبرگ گل محمدی داشت رو باز کرد،
چادر سفید عبادتش رو پوشید و با الله اکبر گفتن مشغول بندگی شد. در تمام این مدت سهیل به تلویزیون چشم دوخته بود اما فکرش به شدت مشغول بود، متعجب بود از این که فاطمه اینطور بیمحابا ازش خواسته که طلاقش بده، میدونست سر عقد بهش قول داده بود هیچ وقت بهش خیانت نکنه اما خیانت… خیانت کلمه سنگینیه برای او و کارهاش… نه نه… نمیتونست قبول کنه که فاطمه به اون به چشم یک خائن نگاه میکنه…. اون هیچ وقت روح و احساسش رو به کس دیگهای نداده بود فقط جسمش بود… روی راه حلهای ممکن فکر کرد، میتونست به فاطمه قول بده که دیگه از اینکارها نمیکنه یا میتونست ازش عذرخواهی کنه و از دلش …