دانلود رمان سایکوپت از نویسنده مینا عباسی کاملا رایگان
ژانر رمان: تراژدی، روانشناختی، عاشقانه
تعداد صفحات: 267
خلاصه رمان: کجا سخن گویم؟ از چه روایت کنم؟ آیا اصلاً حرفی برای گفتن مانده است؟ با یک خطا، هستیام، فردایم و تمام آنچه داشتم، بر باد رفت…فقط یک اشتباه! شاید اگر تأملی بیشتر میکردم، امروز اینجا نبودم و زندگی را به کام میچشیدم؛ اما پس از آن روز، زندگی نبود… تنها نفسکشیدن در جهنم دنیا بود! جان زخم خوردهام مجال التیام نیافت و هر لحظه، شکنجهاش عمیقتر میشد… (سایکوپت: اختلال شخصیت، ضد اجتماعی، CBT)
قسمتی از رمان سایکوپت
به سمت خانهی مهدیه رفت و در را زد. مادر مهدیه را دید که گوشهای ایستاده بود و به او نگاه میکرد و برادرش در را باز کرد. با خنده گفت: خوبی کوچولو؟ مهدی، برادر مهدیه اخمی کرد و گفت: خودت کوچولویی! افرا خندهای کرد و لپش را کشید و داخل رفت. با مادر مهدیه سلام و احوال پرسی کرد و رفت به اتاق مهدیه. با دیدنش، بغلش کرد و گفت: چه طوری عروس خانم؟ مهدیه: وای استرس دارم. کمتر از دو ماه مونده به عروسیمون. افرا: خیلی خب بابا، عروسیه دیگه. مهدیه: واسه تو عروسیه بیشعور، واسه من بحث یه عمر زندگیه. افرا: بالاخره اون روز هم میگذره و میره. مهدیه: ولی میترسم افرا. افرا: از چی؟ مهدیه: از کارهایی که باید
انجام بدم. فکر کن صبح به صبح پا بشم صبحونه درست کنم، بعد لباس اتو کنم، بعد شام درست کنم، ناهار درست کنم. باور کن من هیچکدوم از اینها رو بلد نیستم. افرا خندید و گفت: تو دیوونهای؟ یاد میگیری خب. مهدیه چشم غرهای رفت و گفت: لعنتی من توی این بیست و هفت سال یاد نگرفتم، الان چطوری یاد بگیرم؟ افرا: هرچیزی تایم خاص خودش رو داره خب! مثلا مگه من بلدم؟ من محض رضای خدا یه تخم مرغ بلد نیستم درست کنم. اون هم درست میکنم میسوزه. مهدیه: تو کارهای خونه بلدی. افرا: کارهای خونه کاری داره؟ یه جاروبرقی و دستمال کشیدن هست دیگه. مهدیه: خب همین دیگه. من حوصلم
نمیکشه این کارها رو بکنم! افرا: یاد میگیری. مهدیه: زهرمار! هی میگه یاد میگیری. افرا خندید و گفت: خب چی بگم؟ مهدیه: هیچی نگو. افرا: چشم. مهدیه دختر شوخی بود که همیشه مسخره بازی میکرد. همیشه شوخی میکرد و فرقی برایش نداشت در مقابلش چه کسی هست. حتی با پدرش، مادرش و سایر اقوامش هم شوخی میکرد و همین خلق و خوی او باعث شده بود همه او را دوست داشته باشند. تنها نکته بد مهدیه این بود که تن به خواستههای دیگران میداد. همیشه کاری را انجام میداد که دیگران دوست دارند و هیچ وقت کاری که خودش دوست دارد را انجام نمیداد و سعی میکرد مطابق با میل دیگران …