دانلود رمان اگلاف از نویسنده ملیکا میکائیلی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، پلیسی
تعداد صفحات: 691
خلاصه رمان: کهزاد فخار، شخصیتی جذاب و محبوب در جمعهای دوستانه که به عنوان بهترین مخ زن مهمانیها شناخته میشود. یک شب به پیشنهاد دوستانش به مهمانیای دعوت میشود که میزبان را به خوبی نمیشناسد. در آنجا با دختری آشنا میشود و ارتباطی صمیمی بین آنها شکل میگیرد، بدون آنکه بداند آن دختر یک سروان است …
قسمتی از رمان اگلاف
“شانا” روی یک زانو خم شده و دو انگشت اشاره و وسطم رو روی شقیقهی دختر گذاشتم. با حس نکردن نبضش سری به تاسف جنبانده و سرم رو به سمت سهره و ارش برگردوندم. -نبض نداره… معلومه خیلی نیست اینجا رهاش کردن! کی خبر داده؟ ارش حینی که با نگاهش اطراف رو میپایید جوابام رو داد : رانندهی بین شهری واسه استراحت خواسته اینجا اتراق کنه که جسدش رو میبینه. نگاه دقیق تری انداختم دخترک سن زیادی هم نداشت! نه ردی از چاقو بود و نه خفگی و نه حتی هر سلاح دیگری که باعث مرگ میشد. -باید بره پزشک قانونی… با فکری که به سرم زد مجدد خم شده و جسد رو برگردوندم. تنها حدسم برای
یک دختر کم سن و سال که نزدیکهای بامداد در جنگل رها شده بود دست درازی بود! اما چیزی که حیرت زدهام میکرد نبودن هیچ ردی از کبودی به روی تنش بود. موهای بلندی که سر و گردنش رو احاطه کرده بود رو کنار زده و دستم خشکید. مبهوت شده بزاق دهنم رو قورت داده و صدای حیرت زده سهره ثابت کرد که اشتباه ندیدم. -گردنش سبزه چطور ممکنه آخه، این طبیعی نیست! -اصلا نیست. با مانی تماس بگیر آرش میخوام خودش جنازه رو برسی کنه… سهره بگرد و ببین توی گوشیش شمارهای خانوادهای دوستی میتونی پیدا کنی که شهادت بدن دیشب چه مکانی بوده. دمی از هوا گرفتم که تنها بوی جسد مانده رو حس کردم. سهره نگران
نگاهم کرد: طارقی! هنوز دو هفته نشده شانا، میخوای چیکار کنی؟ شقیقهی پر دردم رو مالیدم و سعی کردم به نگرانی آن دو نفر توجه نکنم. آخرين دغدغهام الآن فقط همین تعلیقی بود! -فعلا مهم حل شدن موضوعه، بعدا باهاش حرف میزنم. از هر دو نفر گذر کرده و همراه آمبولانس حمل جسد سوار شدم. باید میفهمیدم که چطور چنین اتفاقی افتاده وگرنه نه خواب داشتم و نه خوراک! به محض ورود به پزشک قانونی مانی دستکشهای لاتکس رو دست کرده و همان اول نمونه خونش رو به آزمایشگاه فرستاد. -تنها قسمت کمی که شامل گردنش میشه سبز شده هیچ اثری از حمله یا همگی نمیبینم که همین هم ثابت میکنه …