دانلود رمان تلبیس از نویسنده شادی جمالیان رمان رایگان

رمان تلبیس از نویسنده شادی جمالیان با لینک مستقیم

دانلود رمان تلبیس از نویسنده شادی جمالیان کاملا رایگان

ژانر رمان: عاشقانه

تعداد صفحات: 1335

خلاصه رمان: نهال و کیهان، زوجی سنتی، پایبند به ارزش‌های قدیمی ازدواج می‌کنند. کیهان، نهال را به خانه‌ داری تمام‌عیار تبدیل می‌کند و نهال، عشق به همسر را تنها معنای زندگی می‌داند. اما کم کم، حقایقی تلخ آشکار می‌شود؛ معادلات بی‌پاسخ، پرسش‌های ممنوعه… و خیانتی که بنیان رابطه را ویران می‌کند. حال، تنها یک پرسش باقی است: خیانت کار واقعی کیست؟

قسمتی از رمان تلبیس

با دیدن بلیت‌های کنسرت جیغ کوتاهی می‌کشم و مثل یویو بالا و پایین می‌پرم. یک قلب برای کیهان می‌فرستم و نیشم باز می‌شود. -مررررسی شوهر عزیزم. جوابی نمی‌دهد، استیکر دیگری پیدا می‌کنم و برایش می‌فرستم. سریع به اینستاگرام می‌روم عکس بلیت‌ها را استوری می‌کنم. -برای این شوهر نمیرم؟ در کسری از ثانیه موبایلم زنگ می‌خورد با دیدن اسم هانیه شیطنتم گل می‌کند. تماسش را که جواب می‌دهم صدای جیغش بلند می‌شود. -عوضی تک خور مرده شور تو و کیهان رو ببرن. بلند می‌خندم و می‌غرد: من خار داشتم سلیطه؟ -نه که بابا می‌ذاره بیای؟ کیهان گفت ولی می‌دونستم بابا نمی‌ذاره. -حتما باید آخرین سانس باشه؟

ساعت شش می‌گرفتی منم بیام. به کانتر تکیه می‌زنم نفسم را بیرون می‌دهم. -سانس آخر دست خواننده بازه اولین سانس سر تایم می‌خواد تموم کنه حال نمیده! -کوفتت بشه. ریز می‌خندم، چند بد و بیراه کشدار نثارم می‌کند و می‌پرسم: چه خبر از اعظم؟ آرام زمزمه می‌کند. -عقب افتاده فعلا قیامت شده. خوشی‌ام دود می‌شود و به هوا می‌رود نکند حامله باشد. می‌نالم: بارداره؟ «نمی‌دونم » را طوری پچ می‌زند که حس می‌کنم می‌شنوم.  پوزخندی می‌زنم بابای من بابا بزرگ نشده است؛ اما دوباره بابا می‌شود. مگر وقتی مامان برای بار سوم با شوهر جدیدش مادر شد کسی حرفی زد؟ قطعا الان هم باید من و هانیه خفه شویم.

اصلا دلم نمی‌خواد با این سن و سال یک کودک بغل بگیرم که بچه من نیست خواهر یا برادرم است. کمی سکوت بینمان جاری می‌شود در آخر هانیه کلافه می‌گوید: حامله باشه چی میشه؟ -نمی‌دونم. خدا کنه نباشه. -ببین خودش عشق مادر شدن داره می‌دونی که می‌شینه بلند میشه میگه شوهر قبلیش عیب و ایراد داشته انداختن گردن این. -می‌دونم. -واای تو آبروت میره فکر کن… مثلا یه مناسبتی بشه همه جمع بشن اعظم هم حامله باشه میگن از دختره و داماده بخاری بلند نشد اما زن بابائه… میان حرفش می‌پرم: میشه پیشواز نری. -من نرم فکر می‌کنی یهو همه چی کنسل می‌شه؟ -تو هرچی شد خبرم کن. -باشه! -تماس را قطع می‌کنم …