دانلود رمان آوینا (جلد دوم) از حدیث نادی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۴۱۹
خلاصه رمان:
یادم نمیاد از کجا شروع شد و چطور داستانش رو تعریف کرد ولی اینطور که میگفت آوینا دختری مهربان وساده بود که با خانوادهی فقیر خود …
قسمتی از رمان آوینا :
چند روز دیگ هم گذشت و امشب مراسم خواستگاریه اوینا بود.
همهی سالنو خدمتکار به دستور نازی تمیز کرده بودنو همه چیز واسه امشب مهیا بود.
اوینا استرس داشت نمیدونست امشب اردلان خان چ جوابی میخواد بده،
خودش ک به نازی گفته بود راضی نیست، نازیم فقط گفته بود نگران هیچی نباش، هیچ اتفاق بدی نمیافته،
بی خبر از اینکه نمیدونستن چ طوفانی در راهه و سرنوشت چه بازیه بدی باهاشون میکنه.
حسام تو این یه هفته همش با خودشو احساسش درگیر بود،
اخرم طاقت نیاورد و به حیدرخان گفت که اوینا رو میخواد،
حیدرخان باشنیدن این حرف خوشحال شد و به حسام قول داد اگه اردلان ب پسر دوستش جواب رد داد اونا پاپیش میزارن .
حسام از این بابت خیالش راحت شده بود ولی از بابت اردلان ک چه جوابی به خواستگارا میده نگران بود .
چون بخوبی میدونست اگ اردلان جواب مثبت بده اوینا چه بخواد چه نخواد باید ازدواج کنه،
هرچی از پدرش خواست به اردلان بگ پدرش قبول نکرد و گفت قسمت هرچی باشه همون میشه.
حسام این به هفته به شدت کلافه بود و منتظر بود تا ببینه امشب چی میشه؟
مهموناشون رسیده بودنو پسره هم از شانس بده حسام پسره آقایی بود و قیافتنم مناسب بود.
سایمون درگیر کارایه کارخونه بود و نمیدونست چرا هوایه اوینارو کرده بود.
فک کردن به اوینا بیشتر عصبانیش میکرد چرا باید دلش واسه کسی که ازش متنفر بود تنگ بشه؟
با فکر اینکه رو دوست داشتن نیستو فقط بخاطر لجبازی باهاشو گیر دادن بهش دلش تنگ شده خودشو اروم میکرد.
دلش میخواست زودتر کارا رو سرو سامون بده و برگرده به عمارت.
اصلا حس خوبی نداشتو احساس میکرد قراره اتفاق بدی بیفته،
امشبم ک خواستگاریه اوینا بود و این فکر که عموش جواب مثبت بده …