دانلود رمان مسجون از ص_مرادی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات: ۳۱۱۱
خلاصه رمان:
یاس ادیب برای جلوگیری از فاش نشدن بزرگترین راز زندگی اش تن به یک ازدواج اجباری با پاشا زرین می دهد که در نخستین شب زندگی مشترکشان شاهد رفتارها و تمایلات عجیب‌تری از پاشا می‌شود! در واقع به نظر می رسد پاشا زرین از آزار دادن زن‌ها لذت می برد!
قسمتی از رمان مسجون :
بدترین روزها و لحظاتی که یک نفر می توانست تجربه کند را می گذراندم.
درد گاهی آنقدر بی تابم می‌کرد و قدرت تحمل را درجانم به صفر می رساند که مرگ برایم آرزو می شد!
گریه می‌کردم و حسرت می‌خوردم که چرا هنگام پرت شدن زنده مانده ام؟ چرا نمرده ام؟
چرا باید ساعاتی قبل سرایدار درخت ها را از آب سیراب می کرد تا گل ها خیس بخورند و نزدیکانم این را معجزه بنامند.
من چرا همان موقع نمُردم تا خلاص شوم از این همه درد و عذاب؟
بدتر از لحظات ملال آور داخل آی سی یو و دقیقه هایی که کُند می گذشتند، انتقالم به بخش بود.
کمتر مسکن به جانم تزریق میشد، استخوان های خرد شده ام روی تخت سفت و سخت آن جا جیغ می کشیدند و بدتر از همه این ها،
شنیده بودم که برای عمل شدنم باید به بیمارستان دیگری منتقل شوم!
خوب می دانستم که جا به جا شدن برای من حالتی ست از القای حس زنده به گور شدن!
میان حال بد و دردهای جسمانی ام باید شاهد اختلافات خانواده ام با خانواده ی پاشا هم می بودم!
در کمترین زمان ممکن داخل بیمارستان به شهرتی سرگرم کننده میان افراد رسیده بودیم!
همه جا حرف از ما بود حتی وقت هایی که از درد بی قراری می کردم!
باز هم پچ پچ همراهان بیماران داخل اتاق را درباره خود می شنیدم!
