ناول تایم
ناول تایم، دانلود رمان های پرطرفدار عاشقانه و جذاب بصورت رایگان ایرانی و خارجی جدید همراه با دانلود رایگان PDF بهترین رمان های آنلاین بدون سانسور در سایت ناول تایم.

رمان دلارای از نویسنده حنانه فیضی با لینک مستقیم

دانلود رمان دلارای از نویسنده حنانه فیضی کاملا رایگان

ژانر رمان: عاشقانه

تعداد صفحات: 5387

خلاصه رمان: دلی و ارسلان باهم رفتن پاساژ و چون دلارای اون روز سر و وضعش خوب نبود یکی از بوتیک دارا تحقیرش کرد و خواست از بوتیک بیرونش کنه که ارسلان جنجالی به پا کرد که پای حراست و پلیس باز شد …

قسمتی از رمان دلارای

پیاده شد و برای آخرین بار با ناامیدی شماره مانیا را گرفت. بوق دوم نخورده صدای سرحال مانیا در موبایل پیچید: دلی؟ چه خبرا؟ برگشتی؟ صدایش مضطرب بود: کجایی تو مانیا؟ می‌دونی چندبار زنگ زدم؟ -اومدم باغ با دختر خالم تو استخر بودم. وقت نداشت به حرف‌هایش فکر کند: مانی تورو خدا پاشو بیا خونه‌ی ما. اشک روی گونه‌اش چکید و ادامه داد: داداشم اینا فهمیدن. مانيا جيغ زد: چی؟! -می‌تونی بیای؟ باهام نباشی و بفهمن دیشب اونجا نبودم خونم حلاله. -چطوری؟! اینجا ماشین پیدا نمیشه دلی خودت که می‌دونی کجاست… خیلی بد مسیره حتما باید تا جاده بیام بعدشم کسی اعتماد نمی‌کنه سوارم کنه. خودش هم

می‌دانست باغ اطراف تهران بود. دستش را به سرش گرفت و تنها فکری که به مغزش آمد را زمزمه کرد: تو حاضر شو آدرس باغ رو برام بفرست میگم ارسلان بیاد دنبالت. مانيا متعجب پرسید: چی؟! اینبار با اطمینان گفت این که فقط مشکل خودش نبود! یک سر ماجرا به ارسلان می‌رسید کمک کردن وظیفه‌اش بود! -حاضر شو ارسلان میاد دنبالت، فقط معطل نکن مانیا خودت که داداشامو می‌شناسی. تماس را قطع کرد و شماره‌ی ارسلان را گرفت. دست‌هایش می‌لرزید. دلش پر بود، از غم و نگرانی، از ترس و وحشت، از خشم و حرص. کسی جواب نمی‌داد. زير لب لعنتی به ارسلان فرستاد و دوباره شماره گرفت که صدای جیغ

مانند دخترانه‌ای در گوشش پیچید: الو؟ بفرمایید. در را که باز کرد مهشید از گردنش آویزان شد: دلم برات یک ذره شده بود هانی. صورتش جمع شد و دست‌های دختر را از دور گردنش باز کرد: هنوزم که موقع حرف زدن جیغ می‌زنی. مهشید لب هایش را جمع کرد و خندید: تو هم که هنوز بدجنسی. -همه می‌دونن من روی صدام چه قدر حساسم کسی جز تو جرات نمی‌کنه بهم گیر بده. ارسلان بی خیال خودش را روی کاناپه انداخت و مهشید مانتوی کوتاه چرمش را از تن درآورد. لباسش را در تنش مرتب کرد و روی دسته‌ی کاناپه نشست. دستش را دور دستان ارسلان انداخت و گفت: دلم برات تنگ شده بود. پوزخند روی لب‌های ارسلان را دوست نداشت …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دلی و ارسلان باهم رفتن پاساژ و چون دلارای اون روز سر و وضعش خوب نبود یکی از بوتیک دارا تحقیرش کرد و خواست از بوتیک بیرونش کنه که ارسلان جنجالی به پا کرد که پای حراست و پلیس باز شد ...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: دلارای
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: حنانه فیضی
  • ویراستار: ناول تایم
  • تعداد صفحات: 5387
خرید کتاب
60,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • برچسب ها:
  • admin
  • 156 بازدید
  • 60,000 تومان
  • دیدگاه‌ها برای دانلود رمان دلارای از نویسنده حنانه فیضی رمان رایگان بسته هستند
لینک کوتاه مطلب:
دیگر نوشته های
نظرات
ارسال نظرات برای این مطلب بسته شده است !
ورود کاربران

درباره سایت
ناول تایم، دانلود رمان های پرطرفدار عاشقانه و جذاب بصورت رایگان ایرانی و خارجی جدید همراه با دانلود رایگان PDF بهترین رمان های آنلاین بدون سانسور در سایت ناول تایم.
آخرین نظرات
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناول تایم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.