دانلود رمان ایست قلبی از نویسنده مقصوده بخشنده کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات: 289
خلاصه رمان: امیر در شب عروسیش با آرام، ناپدید میشود. در پی ناپدید شدنش، اتفاقاتی روی میدهد که آرام اسراری در رابطه با امیر متوجه میشود که باعث شعلهور شدن دوباره عشق قدیمی آرام میشود.
قسمتی از رمان ایست قلبی :
وقتی داخل رستوران شدند علی و حمید سر میز برایشان دست تکان دادند. علی نگاه خاصی به آرام انداخت و سلامش را جواب داد. آرام بی اراده اخمی کرد و سر میز کنار الهه نشست. پویا حس کرد آرام کمی معذب شده است. کمی نگاهش روی علی مکث کرد. پویا: خوب چی می خورین؟ علی: اول این رو بگم، بعد از اینکه خونت کامل چیده شد، باید یه مهمونی توپ بگیری. پویا: چشم حتما، خودمم تو فکرشم. خیلی این چند وقت کارام سنگین بود، خسته شدم. خبر میدم بهتون. بعد از سفارشات، همه مشغول حرف زدن بودند و علی بیشتر سعی می کرد خودش را به آرام نزدیک کند و حرف بزند.
الهه با پایش به پای آرام زد و در گوشش پچ زد. الهه: این چرا امشب یه جوریه؟ آرام: نمی دونم والا! مثل همیشه باهام برخورد نمی کنه. الهه: نکنه خبریه؟ آرام با اخم نگاهی به الهه انداخت و گفت: آرام: الهه دوباره توهم زدی؟! الهه: باشه بابا! چه زودم ترش می کنه واسه من. فقط نظریه دادم. آرام: لازم نکرده. پویا نگاه مشکوکی به هردویشان انداخت و با اشاره رو به آرام گفت: پویا: چیزی شده؟ آرام سری به معنای چیزی نیست تکان داد. علی بی اراده و یک دفعه پرسید: علی: آرام خبری از امیر نشد؟ سکوتی سر میز به وجود آمد و آرام سرش را بلند کرد و از سوال بی ربط علی جا خورد. آرام: هنوز که نه؛ ولی دوست پویا داره پرونده رو بررسی می کنه.
خبری بشه می گه حتما. علی: اگه خبری بشه و برگرده، تو دوباره قبولش می کنی؟ آرام اصلا دوست نداشت درباره این موضوع با کسی حرف بزند؛ اما محکم جواب داد: آرام: نه. و دیگر اجازه ادامه حرفی به علی نداد و از سر میز بلند شد. آرام: من برم دستام رو بشورم. پویا نگاه غضبناکش را به علی دوخت و آهسته در گوشش گفت: پویا: حالا چه وقت پرسیدن این سوال بود؟! علی: من تصمیمم رو گرفتم. باید نظرش رو در این مورد می دونستم. پویا تپش قلبش بالا رفت و آهسته پرسید: پویا: چه تصمیمی؟ علی: می خوام اول خودم باهاش حرف بزنم؛ البته مامان هم با خاله حرف می زنه! پویا وقتی دید که آرام به سمت میز می آید، با بی میلی حرفش را قطع کرد.
امیر در شب عروسیش با آرام، ناپدید میشود. در پی ناپدید شدنش، اتفاقاتی روی میدهد که آرام اسراری در رابطه با امیر متوجه میشود که باعث شعلهور شدن دوباره عشق قدیمی آرام میشود.