ناول تایم
ناول تایم، دانلود رمان های پرطرفدار عاشقانه و جذاب بصورت رایگان ایرانی و خارجی جدید همراه با دانلود رایگان PDF بهترین رمان های آنلاین بدون سانسور در سایت ناول تایم.

رمان ایما از نویسنده pari با لینک مستقیم

دانلود رمان ایما از نویسنده pari کاملا رایگان

ژانر رمان: عاشقانه، ترسناک، تخیلی

تعداد صفحات: 414

خلاصه رمان: نمی‌دانم زمانی که زنگ کلیسا به صدا در می‌آید، چندین شیطانِ پنهان شده از مسیح(ع) در اعماق وجودم از ترس زوزه می‌کشند. زمانی که قطرات باران بر صورتم می‌چکند، سیاهی‌های درونم، از پاکی باران به کجا پناه می‌برند. نمی‌دانم در جنگ بر علیه خودم، کدام من پیروز و کدام‌ یک مغلوب دیگری می‌شود. اینک ناله‌های روحم را خفه می‌کنم و مصمم‌تر از هر وقت دیگری، به سوی او می‌روم. دستانم را در دستان آتشینش می‌گذارم و همپای سردرگمی‌های ذهنم، می‌چرخم و می‌چرخم؛ تا زمانی که رقص مرا از پای در بیاورد …

قسمتی از رمان ایما

نیم ساعتی می‌شد که توی راه ییلاق بودیم. روی صندلی شاگرد راننده نشسته بودم و برای پرت کردن حواسم تخمه می‌شکستم. احسان هم پشت رول نشسته بود و هر از گاهی از سیگاری که توی دستش بود کام می‌گرفت. چهره‌ی شنگولش این بار تو هم رفته و اخمالو بود. ترجیح دادم این سکوت ادامه پیدا کنه که خودش گفت: بهراد؟ یه کام دیگه از سیگار گرفت و از پنجره انداختش بیرون. احسان: هیچ وقت پدر بزرگ پدریت رو دیدی؟ سوالش رو در کمال جدیت پرسید تعجب کردم که چرا باید این سوال رو بپرسه‌. -آره اون شبی که افتاده بود و دیگه رو به قبله کرده بودنش رو یادمه شاید پنج سالم بود. احسان: خب؟ -همون

جور که روی تخت خوابیده بود وصیت کرد اون خونه به من و بابام برسه بعد هم یه نگاه غمگینی به من انداخت و دیگه منم از اتاق بیرون بردند. حالا چرا اینا رو می‌پرسی؟ همراه با خنده‌ی عصبی آروم گفت: خونه تون شبیه خونه‌های جن زدست. كاملاً جدی جواب دادم: چیزی که تو امروز دیدی چندان خاص نبود؛ من تا حالا چند بار تو خونه‌مون جن هم دیدم. احسان با تعجب برگشت سمتم و پرسید: جدی میگی؟! چه شکلی بود؟ -قد بلند و رنگ پریده، چشم‌ها و موهاش مشکی و هیکلی بود. با هیجان پرسید: خب؟ بعدش چیکار کردی؟ -انتظار داشتی چیکار کنم؟ سلام دادم دیگه. احسان اخم‌هاش رو کشید تو هم و گفت: سر کار گذاشتی؟

-سر کار چیه مرد حسابی؟! می‌دونی که بابام رو قضیه‌ی سلام دادن حساسه. برگشت طرفم و چند ثانیه خنثی نگاهم کرد و شروع کرد فحش دادن‌. -احسان مرد حسابی من داشتم باور می‌کردم، بعد تو شوخی می‌کنی؟! -مگه دروغ میگم؟ من هر روز دارم با یه جن بد اخلاق دست و پنجه نرم می‌کنم. احسان خودش رو کشید کنار و دوباره حواسش رو داد به رانندگی، منم سرم رو چرخوندم طرف پنجره و مشغول تماشای درخت‌های سرسبز و بارونی که نمنم می‌زد شدم. فلاسک چای رو برداشتم و یه استکان برای خودم ریختم. هر چند تظاهر به شوخی و بی تفاوتی می‌کردم ولی این شرایط داشت نگرانم می‌‌کرد. باید هر چه زودتر می‌رفتم …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
نمی‌دانم زمانی که زنگ کلیسا به صدا در می‌آید، چندین شیطانِ پنهان شده از مسیح(ع) در اعماق وجودم از ترس زوزه می‌کشند. زمانی که قطرات باران بر صورتم می‌چکند، سیاهی‌های درونم، از پاکی باران به کجا پناه می‌برند. نمی‌دانم در جنگ بر علیه خودم، کدام من پیروز و کدام‌ یک مغلوب دیگری می‌شود. اینک ناله‌های روحم را خفه می‌کنم و مصمم‌تر از هر وقت دیگری، به سوی او می‌روم. دستانم را در دستان آتشینش می‌گذارم و همپای سردرگمی‌های ذهنم، می‌چرخم و می‌چرخم؛ تا زمانی که رقص مرا از پای در بیاورد …
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: ایما
  • ژانر: عاشقانه، ترسناک، تخیلی
  • نویسنده: Pari
  • ویراستار: ناول تایم
  • تعداد صفحات: 414
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
  • admin
  • 980 بازدید
  • دیدگاه‌ها برای دانلود رمان ایما از نویسنده pari رمان رایگان بسته هستند
لینک کوتاه مطلب:
دیگر نوشته های
نظرات
ارسال نظرات برای این مطلب بسته شده است !
ورود کاربران

درباره سایت
ناول تایم، دانلود رمان های پرطرفدار عاشقانه و جذاب بصورت رایگان ایرانی و خارجی جدید همراه با دانلود رایگان PDF بهترین رمان های آنلاین بدون سانسور در سایت ناول تایم.
آخرین نظرات
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناول تایم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.