دانلود کتاب گزارش یک مرگ از گابریل گارسیا مارکز کامل رایگان
ژانر کتاب: پلیسی
تعداد صفحات: 136
خلاصه کتاب:
رمز موفقیت یک داستان جنایی، نقشه ی بی نقص یک آدمکشی است؛ قتلی آن قدر فکر شده و با اجرایی دقیق که هیچ اثر و نشانی از مرتکب شونده ی آن باقی نماند. باید به شما بگوییم که هیچ کدام از این ها را در رمان گزارش یک مرگ، اثر گابریل گارسیا مارکز، پیدا نخواهید کرد. در واقع، نبوغ مارکز در دستیابی به نقطه ی مقابل موارد ذکر شده، نهفته است،توصیفی دقیق از قتلی با بدترین و ساده لوحانه ترین نقشه ی ممکن در تمامی تاریخچه ی ادبیات مدرن. مردی با قصد سر درآوردن از حقیقت، به محله ای باز می گردد که 27 سال پیش، قتلی گیج کننده و توجیه ناپذیر در آن به وقوع پیوسته است. بایاردو سن رومن، تنها ساعاتی پس از ازدواج با دختری زیبا به اسم آنجلا ویکاریو، او را با بی آبرویی به نزد والدینش برده و تازه عروسش را ترک می کند.
قسمتی از کتاب گزارش یک مرگ:
سانتیاگو ناصر جشن و مهمانی را دوست میداشت و در شب قبل از ،مرگش بزرگترین شادی اش را با محاسبه خرج و مخارج عروسی برگذار کرد در کلیسا بودیم که حساب کرد خرج گل آذینها به قدر چهارده تشییع جنازه درجه يك بود این تأکید او مرا برای سالهای متمادی به ستوه آورد. سانتیاگو ناصر به من گفته بود که عطر گلهایی که در فضای سربسته هستند برای او ارتباط مستقیمی با مرگ دارند و آن روز وقتی به نمازخانه وارد میشدیم، این حرف را تکرار کرد. گفت: برای تشییع جنازه ام گل نمی خواهم بیاینکه فکر کند که فردا باید ناظر همان چیزی باشم که گفته بود.
در گذری که از کلیسا به خانه و یکاریوها داشتیم او مخارج زینت آلات الوانی را که خیابان را مزین کرده بودند، حساب میکرد. قیمت گروه موسیقی و فشفشه ها و حتی مقدار فراوان برنج خامی را که برای استقبال بکار برده بودند، تخمین زد در گرمای طاقت فرسای ظهر تازه به من عروس و تازه داماد چرخی به دور میزها زدند. بایار دو سان رومان دیگر با ما دوست شده بود یا همانطوری که می گفتند رفیق کافه مان بود و به نظر می آمد که از همراهی ما بسیار خشنود است.
آنخلا ویکاریو که تور و تاج بهار نارنج را از سرش برداشته بود، یکدفعه در لباس خیس از عرقش حالت زن شوهر دار را پیدا کرده بود. سانتیاگو ناصر معتقد بود و آن را به با یار دو سان رومان هم گفت که جشن در همان لحظه که او داشت حرفش را میزد حدود نه هزار پزو خرج برداشته.. عروس آشکارا این مسئله را نوعی گستاخی دانست و به من گفت: «مادرم به من آموخته بود که هرگز نباید در مقابل دیگران از پول حرف زد. ولی بر خلاف او بایار دو سان رومان با حالتی شاد، و حتی با نوعی تفاخر با این حرف روبرو شد تقريباً، اما . جشن تازه شروع شده و در آخر کار میشود از حدوداً دو برابر این خرج حرف زد. سانتیاگو ناصر پیشنهاد کرد که خرج را تا آخرین شاهی آن حساب کند و زندگی فقط برای این کار فرصت کافی به او داد. بهر جهت به لطف آخرین اطلاعاتی که فردای آن روز کریستو بدویا، چهل و پنج دقیقه قبل از مرگش در بندر به او داد، پذیرفت که ارقام از پیش اعلام شد با یار دوسان رومان درست بوده.
